صور اسرافیل
صورِ اِسْرافیل، هفتهنامهای سیاسی، خبری، اجتماعی با گرایش مشروطهخواهی و انقلابی. مدیریت این هفتهنامه بر عهدۀ میرزا جهانگیر خان شیرازی، معروف به صور اسرافیل، و قاسم خان تبریزی، و نویسندۀ بیشتر مطالب آن علیاکبر خان قزوینی، مشهور به دهخدا یا دخو، بوده است. این هفتهنامه از مهمترین نشریات دوران اول مشروطه با رویکرد انتقادی به اوضاع سیاسی و اجتماعی بود. صور اسرافیل بهصورت هفتهنامه در دو دوره انتشار یافت: دورۀ اول در تهران از 1325 تا 1326 ق / 1907- 1908 م، و دورۀ دوم در سویس (1327 ق / 1909 م) (صدر هاشمی، 3 / 129، 143؛ رابینو، 36؛ اسفندیاری، 143؛ افشار، 513- 519)؛ دربارۀ تعداد شمارههای منتشرشدۀ دورۀ دوم اختلافنظر وجود دارد (نک : همانجاها).
هر شماره در 8 صفحه (جز شم 2 که در 10 صفحه منتشر شد) به قطع وزیری و با چاپ سربی در مطبعۀ پارسیان انتشار مییافت (صدر هاشمی، 3 / 129). قیمت آن نیز با اشتراک سالیانه در تهران 12 قران و در نقاط دیگر ایران 17 قران، و خارج از کشور 2 تومان بود (همو، 3 / 130؛ برای آگاهی بیشتر، نک : دولتآبادی، 2 / 335-340).
افزونبر موضوعات سیاسی و اجتماعی و خبری، فرهنگ و باورهای مردم نیز در لابهلای همین مطالب بازتابیده است. از مهمترین مطالب آن میتوان از ستون «چرند پرند» به قلم علیاکبر دهخدا و با نامهای مستعار «دخو»، «خرمگس»، «سگ حسندله»، «غلامگدا آزادخان علیاللٰهی»، «روزنومچی»، «کمینه اسیرالجوال»، «دخوعلیشاه»، «خادمالفقرا»، «دخوعلی»، «رئیس انجمن لاتولوتها»، «نخود همه آش»، «برهنۀ خوشحال»، «دمدمی»، «اویارقلی» و «جناب ملا اینکعلی» یاد کرد؛ در این ستون، نویسنده با قلمی ساده، زبانی طنز، روشی نو و هنرمندانه، و بااستفاده از زبان مردم کوچهوبازار و نیز آداب و معتقدات و دردهای آنان به نقد و بیان مطالب اجتماعی و سیاسی و تحلیل اوضاع پرداخته است (نک : ه د، چرند پرند).
نثر محاوره
در صور اسرافیل گفتار عامه با مهارت و بهطور خاص به کار برده شده است. این هفتهنامه با کاربرد اصطلاحات زبان محاوره و تعبیرات روزمره، زبانی پویا و زنده خلق کرد و سبک رایج نویسندگان سنتگرا را کنار گذاشت. در برخی از مقالات آن، سخن هر طبقه از افراد جامعه با لحن خودشان به رشتۀ تحریر درمیآمد؛ دخو نام مستعار دهخدا نیز صورتی گویشی از کلمۀ دهخدا بهمعنای رئیس ده، و در ادبیات عامه نام کدخدای قزوینی نسبتاً بیهوشوحواسی مانند ملا نصرالدین است که قصههای خندهداری از او نقل میشود (آژند، 103، 129، 343؛ افشار، 529-530).
باورهای مردمی
استفاده از باورهای مردمی و دینی از دیگر اجزاء فرهنگ مردم است که بازتاب آن در صور اسرافیل دیده میشود. ازجمله، باور دینی مردم به روز رستاخیز است که تصویری از آن در صفحۀ نخست دیده میشود و صور اسرافیل نیز برگرفته از همین نام است. سرلوحۀ صور اسرافیل، فرشتۀ آزادی (اسرافیل) است که در روز رستاخیز در صور میدمد و حامل کلمات اخوت، مساوات و حریت است و گروهی انبوه او را به یکدیگر نشان میدهند؛ این کلمات بیانگر پیام نشریه است که میکوشد تا روح این شعار را با شیپور خود در کالبد جامعۀ استبدادزده و محروم ایران بدمد و راه دستیابی به این اصول را در میان نوشتههای طنز و جدی بیان کند. در بالای سرلوحه آیۀ «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَاِذا هُمْ مِنَ الاَجْداثِ اِلى رَبِّهِمْ یَنْسِلونَ» (یس / 36 / 51)، و در پایین، آیۀ «فَاِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا اَنْسابَ بَیْنَهُمْ ... » (مؤمنون / 23 / 101) درج گردیده است (صلحجو، 214؛ کهن، 2 / 498؛ اسفندیاری، 143).
از موارد دیگر میتوان به گذاشتن نمک در دهان به نیت رفع ترس (شم 6، ص 7)، باور به چشمزخم، و درمانهای خانگی با گیاهان دارویی اشاره کرد؛ مثلاً در جایی چنین آمده است: «من دلم روشن است، انشاءالله چشمزخم نیست ... امشب قدری دود عنبر نصارا بده؛ اگر خوب نشد ... پشکل ماچلاق (ماچهالاغ) توی گوشماهی بجوشان، بریز توی چشمش ... » (شم 11، ص 6).
اشعار
انواع ادب منظوم عامه در صور اسرافیل به کار برده شده است: نه بیل میزدم نه پایه / انگور میخوردم در سایه (شم 5، ص 7)؛ ... سلامت میکنم / خودم غلامت میکنم / یا چشمم چاق کن / یا هپولهپولت میکنم (شم 11، ص 6)؛ دیگش سر بار است / بر توپ سوار است / توحیدشعار است / اسلاممدار است / با فرقۀ الواط همخوابه و یار است ... (شم 21، ص 8)؛ امان از دوغ لیلی / ماستش کم بود آبش خیلی (شم 24، ص 7)؛ من پیر و او جوان و شترگربه قصهای است / سرد و خنک مغازلۀ پیر با جوان (شم 26، ص 8).
دستهای دیگر از اشعار بااینکه جنبۀ طنز ندارند، در بین مردم رایجاند؛ مانند: چنان با نیک و بد سر کن که بعد از مردنت عرفی / مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند (شم 20، ص 6)؛ خوی بد در طبیعتی که نشست / نرود تا به روز حشر از دست (شم 31، ص 7). اشعاری به گویشهای محلی نیز در صور اسرافیل دیده میشود (نک : شم 23، ص 6).
از صور اسرافیل 32 شماره منتشر، و آخرین آن در 20 جمادیالاول 1326 ق / 20 ژوئن 1908 م، یعنی 3 روز پیش از بمباران مجلس و 4 روز پیش از اعدام جهانگیر خان، با سرمقالۀ بسیار تند «ملت و دربار» متوقف شد (صدر هاشمی، 3 / 136). قزاقهای محمدعلی شاه، جهانگیر خان شیرازی را دستگیر کردند و به باغ شاه بردند و با طناب خفه کردند و جسدش را در خندق انداختند. حدود 28 روز بعد، چند تن از آزادیخواهان، ازجمله علیاکبر دهخدا، از ایران تبعید شدند.
باگذشت چند ماه و با هزینۀ ابوالحسن خان پیرنیا (معاضدالسلطنه)، صور اسرافیل با تمام مشکلاتی که برای چاپ داشت، در ایوردن سویس موفق به انتشار دوباره شد (براون، 1 / 155-156). شمارههای دورۀ دوم در پاریس چاپ شد، اما چون دفتر و مرکز پخش روزنامه ایوردن بود، محل چاپ آن را همانجا دانستهاند (کهن، 2 / 495). نخستین شمارۀ صور اسرافیل در حال تبعید، جنبوجوش تازهای در میان آزادیخواهان پدید آورد و استقبال گستردهای از آن شد. باتوجهبه شرایط سانسور شدید محمدعلی شاه، در ایران، پخش نشریه حتى ازطریق سفارتها با مشکلات بسیاری مواجه بود و بهعلل سیاسی و مالی نتوانست بیش از چند شماره منتشر شود. این آخرین دوران حیات روزنامه بود و سرانجام صور اسرافیل چاپ ایوردن هم مانند تهران، پس از انتشار 3 یا 4 شماره توقیف شد و دهخدا و معاضدالسلطنه ایوردن را بهقصد استانبول ترک کردند (کهن، 2 / 493، 495، 499؛ برزین، 277).
دهخدا شعر «یاد آر ز شمع مرده، یاد آر» را در سوگ میرزا جهانگیر خان سرود و در سومین شمارۀ صور اسرافیل در سویس به چاپ رساند (کهن، 1 / 121-122؛ آژند، 162-163؛ براون، 156 بب ).
مآخذ
آژند، یعقوب، ادبیات نوین ایران، تهران، 1363 ش؛ اسفندیاری، شهین و دیگران، مطبوعات ایران (فهرست تحلیلی کتابخانۀ مجلس سنا)، تهران، 1358 ش؛ افشار، ایرج، «صور اسرافیل»، آینده، تهران، 1358 ش، ج 5، شم 7- 9؛ براون، ادوارد، تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دورۀ مشروطیت، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1341 ش؛ برزین، مسعود، شناسنامۀ مطبوعات ایران، تهران، 1371 ش؛ دولتآبادی، یحیى، حیـات یحیى، تهـران، 1361 ش؛ رابینـو، ی. ل.، صورت جراید ایران، به کوشش فرید قاسمی، تهران، 1373 ش؛ صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان، 1363 ش؛ صلحجو، جهانگیر، تاریخ مطبوعات در ایران و جهان، تهران، 1348 ش؛ صور اسرافیل، س 1، شمارههای مختلف؛ قرآن کریم؛ کهن، گوئل، تاریخ سانسور در مطبوعات ایران، تهران، 1360-1362 ش.